اشتباه او گفت خاطرت هست به تو نگاه کردم آن شب به خاطر تو کلی گناه کردم گفتم چطور زیبا چیزی شده مگر ؟ گفت قدری شبیه اویی من اشتباه کردم اگر شود من منتظرت شدم ولی در نزدی بر زخم دلم گل معطر نزدی گفتی که اگر شود می ایم اما مرد این دل و آخرش به او سر نزدی سفارش ز دست تو رنجیدم و چیزی نگفتم با دیگرانت دیدم و چیزی نگفتم کلی سفارش کرده بودی من نفهمم این نکته را فهمیدم و چیزی نگفتم پیش بینی خود را همان نیلوفری که تو بچینی می کنم اهل تبسم نیستم چون نازنینی می کنم من می نشینم با تو و تنها صبوری می کنم یک روز عاشق می شوی من پیش بینی می کنم چرا باید همیشه عکس نازت روبرویم نگاه تو دلیل جستجویم چرا باید تمام حرف ها را بدون تو به تصویرت بگویم درد می کشم به روی برگ زندگی دو خط زرد می کشم و چشم عاشق تو را که گریه کرد می کشم تو رفتی و بدون تو کسی نگفت با خودش که من بدون چشم تو چقدر درد می کشم یکبار فقط چشمان مرا به چشمهایش گره زد بر زندگیم رنگ غم و خاطره زد او رفت ولی نه طبق قانون وداع یکبار فقط به شیشه ی پنجره زد تولدت مبارک با هفت تا آسمون پر از گلای یاس و میخک با صد تا دریا پر عشق و اشتیاق و پولک یه قلب عاشق با یه حس بی قرار و کوچک فقط می خواد بهت بگه تولدت مبارک شقایق به عاشقی ام گرمی و تب داد شقایق آرامش مهتابی شب داد شقایق رسوا شدم آسوده شد او فکرش و من را یک عاشق دیوانه لقب داد شقایق سئوال شنیده ام که گفته او مرا حلال می کند من و گذشتن از گناه او خیال می کند هزار بار گفته ام که عاشق تو نیستم دوباره از من رها شده سئوال می کند هدیه شبی به دست من از شوق سیب دادی تو نگو ‚ که چشم و دلم را فریب دادی تو تو آشنای دل خسته ام نبودی حیف
و درد را به دل این غریب دادی تو شکایت چه کنم خیال تو من و رها نمی کنه اما دلت به وعده هاش یه کم وفا نمی کنه من ندیدیم کسی رو که مثل تو موندگار باشه آدم خوش رو که تو دل اینجوری جا نمی کنه